پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۵

اهداف نتیجه محور یا اهداف فرآیند محور؟

به طور کلی اهداف جزو یکی از این دو دسته هستند: اهداف نتیجه محور و اهداف فرآیند محور.

اهداف نتیجه محور، نتایج مورد نظر است که فرد قصد دستیابی به آن را دارد و اهداف فرآیند محور، مراحل و فرآیندی هستند که برای دستیابی به نتیجه مورد نظر باید آنها را پی در پی پشت سر گذاشت. برای یک ورزشکار می توان هدف نتیجه محور را  ورود به لیگ برتر و هدف فرآیند محور را روند حداکثری سخت کوشی وی نشان داد. اما سوال اصلی این است: کدام یک از این دونوع هدف بهتر است؟ آیا بهتر است روی اهداف نتیجه  محور تمرکز کرد یا روی اهداف فرآیند محور؟ حقیقت این است که برای  دستیابی به موفقیت، هر دوی آنها ضروری هستند. اگر یکی از آنها وجود نداشته باشد، دیگری به ندرت می تواند کابرد داشته باشد؛  همین موضوع (عدم وجود یکی از اهداف نتیجه محور یا فرآیند محور) یکی از دلایل دستیابی عده کمی از ورزشکاران به اهداف خود می باشد. از این دیدگاه، داشتن اهداف نتیجه محور و اهداف فرآیند محور به عنوان دو روی یک سکه می تواند مفید باشد.


برای تبیین لزوم این دو هدف، مقصد (هدف) نهایی شما، لازم است در قالب اهداف نتیجه محور روشن باشد. نباید درباره چیزی که می خواهید به آن دست یابید، سوالی باقی مانده باشد. هرچه هدف نتیجه محور شما روشن و شفاف تر باشد، احتمال موفقیت شما بیشتر می شود. اما به جز آگاهی در مورد هدف نهایی خود، لازم است در مورد گام هایی که باید برای رسیدن به مقصد بردارید نیز آگاه باشید. این فرآیندها یا مراحل، کلید نهایی هستند که اگر به درستی انجام شوند، شما را به مقصد می رسانند. اینطور به قضیه نگاه کنید: اگر بخواهید به سفر بروید، اول باید تصمیم بگیرید که دقیقاً کجا می خواهید بروید (هدف نتیجه محور). بعد باید چگونگی سفر به آن منطقه ( هدف فرآیند محور) را مشخص کنید. اگر بدون در نظر گرفتن نوع وسیله نقلیه، فقط روی مقصد نهایی خود تمرکز کنید، احتمال دارد که زمان سپری شود و شما هنوز هم در همان مکان قبلی خود درجا زنید و به جایی هم نرسید. حالا از طرف دیگر در نظر بگیرید که اگر بدون روشن کردن مقصد نهایی خود تنها روی نوع وسیله نقلیه تمرکز کنید، احتمال دارد که انرژی زیادی را بیهوده هدر دهید و از پایان راه خود راضی نباشید. برای حل این مشکلات مهم است که هر دوی مقصد نهایی و نوع وسیله نقلیه مناسب سفرتان را بدانید. سپس باید در خلال راه، اوضاع را بررسی کنید تا مطمئن شوید در مسیر درست حرکت می کنید.


 


ارزیابی عملکرد خود


ارزیابی عملکرد، برای دستیابی به هدف یک مؤلفه کلیدی است. علت آن را توضیح می دهم. مشکل عمده اهداف فرآیندمحور این است که این اهداف معمولاً کسل کننده هستند. معمولاً آنها آدم را اذیت می کنند. این فرآیندها، کار سختی هستند که افراد را بی قرار می کنند. شاید چند ماه یا حتی چند سال سخت تلاش کنید تا بتوانید ثمره این کار آزار دهنده روزانه را ببینید. اگر نتوانید این عملکرد روزانه و هفتگی خود را ارزیابی کنید و روند پیشرفت خود را ملاحظه کنید، ممکن است قبل از نیل به هدف نهایی،خسته شده و  از مسیر خارج شوید. با این حال، اگر نه تنها این فعالیت روزانه را ارزیابی کنید، بلکه آن را مورد تشویق هم قرار دهید، از تمرکز روی آن، منفعت حاصل می کنید.


من اهداف فرآیند محور را گام های عملیات حساس ( CAS ) می نامم. اساساً CAS ها ،گام هایی هستند که برای دستیابی به هدف بسیار مهم هستند. وقتی براساس یک برنامه روزانه نسبت به CAS ها متعهد می شوید احتمال شکست تقریباً منتفی می شود. من یک نسخه ساده از این سیستم را در کارم گنجانده ام که از آن برای ورزشکارانم نه تنها برای تنظیم اهداف نتیجه محور مناسب و گام های عملیات های حساس آنها استفاده می کنم، بلکه از آن برای ارزیابی فعالیت آنان، و تقویت مثبت حین عملکرد نیز  استفاده می کنم.


 


هدف گزینی برای موفقیتهای ورزشی


اهداف کنونی شما در ورزش کدامها هستند؟ می خواهید تا شش ماه آینده به کجا برسید؟ در 12 ماه یا 24 ماه آینده چطور؟ ورزشکار بدون اهداف شفاف، جهت ندارد و بدون جهت به آسانی، دچار استهلاک تدریجی می شود. تنظیم اهداف اثربخش این سه مورد اعمال می شود: جهت، شقافیت و انگیزش. اهداف اثر بخش، ابتدا، جهت به شما می دهد و شما را در جهت حرکت به جلو پیش می برد. دوم، بر اساس گام های عملیاتی بی واسطه ای که  برای رسیدن به مقصد باید بردارید، شفافیت ایجاد می کنید. و سوم، وفور انگیزش را تجربه می کنید، اگر قرار است در راه موفقیت، در صدر قرار بگیرید وفور انگیزش  یک مورد ضروری است.


اگرچه اطلاعات مربوط به تنظیم هدف به آسانی در دسترس قرار می گیرند، اما متأسفانه اکثر این اطلاعات، مطالب عام و تکراری هستند. این رویکرد عام تنطیم هدف به خودی خود بد نیست، اما اگر می خواهید یک ستاره نامدار شوید باید فناوری های مدرن روز را هم بخواهید.


 


نسبت به  اهداف S.M.A.R.T  آگاه باشید


همانطور که احتمالا بارها شنیده اید، رایج ترین توصیه تنظیم هدف براساس اهداف S.M.A.R.T است. این ها اهدافی هستند که خاص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، واقعی و زمانبندی شده هستند. با وجود اینکه اهداف S.M.A.R.T یک چارچوب خوب برای مبتدیان فراهم می سازند، اما محدودیت هایی هم دارند.


یکی از این محدودیت ها این است که وقتی شما تنظیم اهداف اسمارت را آغاز می کنید یک سقف داخلی (محدودیت) برای دستاورد بالقوه خود می سازید. "من می خواهم تا دو ماه آینده یک پله بالاتر از بهترین جایی که بودم بروم". این عالی است اما اگر توانایی تان بیش از این باشد چه؟ شاید پاسخ دهید که اگر بتوانید بهتر از آنچه انجام خواهید داد، کنید پس این کار را می کنید، اما متأسفانه ذهن نیمه هوشیار اینگونه کار نمی کند. مغز یک حلقه بسته را می بینید و درب را می بندد. اگر این چالش را یک امتحان تلقی کنید چه اتفاقی رخ می دهد؟ من نمی دانم در 2 ماه آینده حداکثر چقدر می توانم وقت صرف کنم." در اینجا حلقه باز را می بینید؟ این حلقه باز را با تصویرسازی ترکیب کنید، تا مشاهده کنید که ناگهان آن سقف ناپدید می شود.


یکی دیگر از مشکلات عمده اهداف S.M.A.R.T این است که تنظیم اهداف واقعی کار کسل کننده ای است. شما می خواهید به خود فرصت بلند پروازی بدهید. اشکالی ندارد که کمی غیرواقع گرا باشید. هرچه رؤیایتان بزرگتر باشد، بیشتر هیجان زده می شوید و به "چرا"ی اهداف خود بیشتر واقف می شوید. وقتی "چرا" به اندازه کافی بزرگ است "چگونه" مراقب خود بوده و بهتر اعمال می شود. آیا اهدافتان انقدر به شما انگیزش می دهد که شما را تشویق کند تا از جای برخیزید و به طرف آنها گام بردارید؟ اگر چنین نیست، شاید لازم شود کمی بزرگتر فکر کنید.


تنظیم اهداف بزرگتر به این معنا است که نرخ موفقیت هدف شما کمتر از 100% خواهد بود. این نوع تفکر مشگلی ایجاد نمی کند. اگر برای رسیدن به ماه تلاش کنید اما وسط ستاره ها فرود بیایید آیا ناامید نخواهید شد؟ تنظیم اهداف بزرگ به شما این امکان را می دهد که بتوانید به نتایجی دست یابید که قبلاً در دسترس شما نبوده اند و این یک پتانسیل مثبت ایجاد می کند که شما را به سمت جلو و به سوی دستاوردهای آینده اتان می راند. ورزشکاران من همیشه مهلت (زمانی که مشخص کرده اند) رسیدن به هدف را از دست می دهند اما یک چیز جالب وجود دارد. سه ماه بعد وقتی از آنها می خواهم به برگه های کاری تنظیم هدف خود نگاهی بیاندازند، مشاهده می کنند که بی آنکه متوجه باشند اهدافی که علامت زده اند که قبلاً به انها نرسیده بودند، با کمی تاخیر به آنها رسیده اند، فقط چارچوب های زمانی غیرواقعی بوده است واگرنه به همه اهداف بزرگ دست یافته اند.


 


 


تهیه و تنظیم:  کاووس نیکنامی، دکتر افسانه صنعت کاران


کمیته روانشناسی هیات پزشکی ورزشی استان البرز


 


 


منابع:



  1. peakperformancesports.com.au.


http://www.sportpsychologytoday.com/sports-psychology-articles/outcome-goals-vs-process-goals/