شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۵

انگیزش

آیا تا به حال ماجرای شگفت انگیز صعود کوهنوردان را به قلل مرتفع مانند اورست خواننده یا از تلویزیون تماشا کرده اید ؟ واقعأ چرا بعضی مردم هدفهایی را انتخاب و دنبال می کنند که ممکن است در راه رسیدن به آن جان خود را از دست بدهند و در مقابل ،بسیاری از مردم حتی زحمت 10 تا 12 دقیقه ورزش روزانه را هم به خود نمی دهند ؟

مقدمه


     آیا تا به حال ماجرای شگفت انگیز صعود کوهنوردان را به قلل مرتفع مانند اورست خواننده یا از تلویزیون تماشا کرده اید ؟ تحمل روزهای دشوار و پرخطر برای صعود به اورست ، که گاه به غم و اندوه از دسدت دادن یار همنورد قرین است ، چه توجهی دارد ؟ واقعأ چرا بعضی مردم هدفهایی را انتخاب و دنبال می کنند که ممکن است در راه رسیدن به آن جان خود را از دست بدهند و در مقابل ،بسیاری از مردم حتی زحمت 10 تا 12 دقیقه ورزش روزانه را هم به خود نمی دهند ؟


انگیزش از اصلی ترین موضوعات در روان شناسی ورزشی است ؛ زیرا با اصل شرکت کردن و شرکت نکردن در ورزش و با انتخاب نوع ورزش و میزان تلاش و مداومت برای دشواریها و موانع بسیاری که پیش رو دارد ، به نیروی روانی نیاز دارد. انگیزش زیر بنای ایی نیروی روانی است.


انگیزش بر زندگی جوامع و ملتها و سرنوشت آنها اثر می گدارد . و روال تمدن یونان باستان رابا تغییر در انگیزش پیشرفت مردمان آن مرتبط دانسته اند و رقابت اقتصادی امروز آلمان وژاپن با آمریکا را نیز از دیدگاه انگیزش مردم این کشورها مینگرند ( رابتز 2، 1992) .


تعریف انگیزش 


یکی از تعریفهای انگیزش چنین است : سازوکارهای درونی و محرکهای بیرونی که رفتار را بر می انگیزد و جهت می دهد (سیج 3، 1974 ). در حقیقت ،انگیزش فرایند روی آوری به فعالیتی خاص و ادامه آن است که ممکن است فعالیتی جسمانی یا روانی _اجتماعیباشد . این فرایند تمایلات و سوق دهنده های درونی و محرکهای بیرونی را در بر می گیرد . انگیزه ، که ممکن است هوشیار یا ناهوشیار عمل کند ، جهت و شدت رفتار را تعیین می کند ؛ یعنی انتخاب فعالیت خاصی از میان فعالیت های مختلف و مقدار نیرویی که برای آن صرف می کنیم و پیگیری و مداومت در آن به انگیزش وابسته است .


    تعریف والراند و ثیل گویاتر است . بر حسب این تعریف ، ساختاری فرضی است که برای توصیف نیروهای درونی یا بیرونیبه کار می رود و  نیت ، جهت ، شدت و پایداری رفتار را ایجاد می کند (والراند و روسو، 2001 ).


انگیزه به دو دسته زیستی یا فیزیو لوژیک (ابتدایی یاارگانیک مانند گرسنگی و میل جنسی) و انگیزه های روانی (ثانویه یا شخصی / اجتماعی مانند انگیزه پیشرفت ، پیوند جویی ، رقابت و هدفهای شخصی ) تقسیم می شود                          مازلو برای انگیزه ها سلسله مراتبی پیشنهاد کرده است به صورت هرمی که قاعده آن را انگیزه های فیزیولوژیک تشگیل می دهد. به نظر او با ارضای انگیزه های پایه ، انسان به سراغ انگیزه های عالی می رود.     


در تبیین انگیزش نظریه های گوناگونی عرضه شده است . تا پیش از مطرح شدن نظریه های شناختی در انگیزش ، نظریه های موجود انگیزش به دو دسته عمده تقسیم می شد : دسته اول نظریه هایی که انگیزه رفتار را درونی می دانند و بر این باور استوارند که غرایز نا هشیار آدمی که او را به سمت رفتار خاصی می راند (فروید ، 1940-1969 ) ؛ دسته دیگر نظریه هایی است که عوامل بیرونی را موجد انگیزه می شمارد و رفتار را بر مبنای پاسخ شرطی به محرکهای محیط تبیین می کنند .  بر مبنای هر دو دسته از این نظریه ها، انسانها موجودی است منفعل که به محرکهای درونی یا بیرونی پاسخ می دهد وخود کنترلی بر رفتارش ندارد. اما سومین رویکرد در انگیزش ، رویکرد شناختی است که به قول رابرتز (1992 ) به پژوهش در انگیزش جانی تازه ای به وجود آورد. این حوزه جدید پژوهش در انگیزش جانی تازه داد و حوزه تازه ای به وجود آورد . این حوزه جدید پژوهش در انگیزش از رمانی آغاز شد که برنارد وینر2 در سال 1971 استدلال کرد که افرادی که انگیزش زیاد یا کم داشتند ، تفکرشان در مورد پیروزی 


   یا شکست متفاوت بود (رابرتز، 1992) . این دیدگاه که افکار یا دقیق تر بگوییم، اسناد ها متغیرهای مهمی در فرایند انگیزش اند ، سبب علاقه مندی به بررسی این افکار و نحوه تغییر آ نها به پیری از تغییرات محیط اجتماعی شد.


        نظریه شناختی در سی سال گذشته به طور فزایند ای بر حوزه مطالات انگیزش سلطه یافته است.


   در ورزش ، پژوهشهای انگیزشی بیشتر بر انگیزش پیشرفت متمرکز است و رقابت جویی


در ورزش در این حیطه بررسی می شود ؛ بنابراین در بسیاری از منابع روان شناسی     ورزشی ، انگیزش را معادل انگیزش پیشرفت به کار میبرند .


انگیزش پیشرفت


انگیزش پیشرفت عبارت است از نیاز به تسلط یافتن در کارهای سخت ، دستیابی به کمال ، غلبه بر مشکلات و موانع ، بهتر از دیگران عمل کردن و احساس غرور از موقعیت. تعریفی است که موری1 از انگیزه پیشرفت داده است . او پژوهش درانگیزه را آغاز کرد و مکللند و آتکینسون آن را ادامه دادند(ویتن،2004 ).


کسانی که انگیزه پیشرفت در آنها زیاد است هدفهای چالش انگیز انتخاب میکنند و در صورت شکست مقاوم اند و با موفقیت در کار احساس غرور می کنند .


برای تبیین انگیزش پیشرفت نظریه های متفاوتی عرضه شده است که در پی می آید . سه نظریه خود بسندگی گه در بحث اعتماد به نفس (فصل نهم)خواهد آمد نیز از نظریه های پیشرفت محسوب می شود.


 


 


نظریه نیاز به پیشرفت


براساس این رویکرد حالتهای انگیزش ، محرک فعالیت اند. این حالتها شامل الف)دستیابی به موفقیت و ب) پرهیز از شکست است. این دو انگیزه ساختارهای اصلی نظریه نیاز« به پیشرفت » به شمار می آید.مطابق این نظریه ، که مکللند و آتکینسون آن را توسعه داده اند، این دو انگیزه در تعامل با نشانه های محیطی حالتهای هیجانی (مانند غرور یا شرم ) ایجاد می کنند و رفتارهای نزدیک شدن یا اجتناب را برمی انگیزند.


ظرفیت احساس غرور ناشی از موفقیت و ظرفیت احساس شرم از شکست را انگیزه پرهیزاز شکست می گویند. کسانی که انگیزه موفقیتشان زیاد است، برای دستیابی به موفقیت تلاش می کنند وکسانی که انگیزه موفقیتشان کم است، برای پرهیز از شکست انگیزه دارند. دسته اول از اینکه توانایی شان ارزیانی شود لذت می برند و اندیشه شکست در ذهنشان نیست؛ برعکس، دسته دوم نگران شکست اند. این نظریه را رابرتز (1992) در خصوص ورزش بررسی کرده و ضمن ایراد انتقاد هایی آن را از لحاظ کمک به فهم انگیزش و ایجاد بینش درباره انگیزش پیشرفت مهم دانسته است.


در نظریه پیشرفت ، علاوه بر گرایشهای شخصی (انگیزه موفقیت – اجتناب از شکست) عواملررزرر موقعیتی


نیز دخالت دارند. در این نظریه ،گرایش به رفتار را با رابطه رفتار = انتظارت 1 ×ارزش مشوق   بیان می کنند . منظوراز انتظارات میزان احتمال موفقیت است . ارزش مشوق در نظر افرادی که انگیزش پیشرفتشان زیاد است و افرادی که انگیزش پیشرفتشان کم است (اجتناب از شکست آنها زیاد است )متفاوت است ؛ بنابرین گروه اول بیشتر به فعالیت های چالس انگیز ،مانند رقابت با حریفانی که احتمال غلبه بر آنها 50 درصد است،گرایش دارند و گروه دوم حریفان بسیار سخت یا بسیار آسان را ترجیح می دهند .


نظریه اسناد


بر اساس این نظریه ،که رویکردی شناختی به انگیزش است ، انسانها بر حسب ادراک شناختی خود تبیین و پیشبینی می کنند.طیق این نظریه،هر کس می کوشد تا رفتارش را با علتهای ادراک شده رفتار تبیین و توجیه کند ،یعنی برای رفتار خود ونتایج آن دلیل بیاورد . اسناد های ادراک شده بر اقدامات آینده فرد، احساسات، اعتماد به نفس و انگیزه او اثر می گذارد. 


تاکید عمده این رویکرد بر«انتظارات» در رابطه «رفتار = انتظارات ×ارزش مشوق»است که در نظریه نیاز آوردیم،و بر اینکه انتظارات به مثابه تابعی از موفقیت و شکست تغییر می کند و اسناد های متفاوت، انتظارات مختلفی را از آینده سبب می شود . الگوی اسناد ها موضوع مورد علاقه پژوهشی بوده است که در این زمیته کار کرده اند.


    نظریه اسناد راهیدر1 در سال های 1944 -1958 مطرح کرد و طی سالهای 1972 -1985 وینر آن را غنی ساخت و مکولی و راسل 2 با پزوهشهای مختلف و ساخت مقیاس اندازه گیری، مدل اسناد را گسترش دادند. (کاکس،2002).


هر چند توجیهاتی که افراد برای موفقیت یا شکست خود بیان میکنند گوناگون است ، می توان آنها را در سه گروه دسته بندی کرد که عبارت اند از:


ثبات 3 .عاملی که موفقیت خود رابه آن نسبت می دهند . ثابت است یا متغییر. انتظار شکست یا پیروزی ورزشکار در آینده به این بعد ازاسناد مربوط می شود .کسی که علت موفقیت خود را پایدار تلقی می کند،در آینده هم انتظار موفقیت دارد؛چون بر این باور است که نتیجه تغییر نخواهد کرد. در مقابل ،فردی که علت موفقیت خود را متغیر می داند ، منتظرتغییر شرایط و در نتیجه در آینده است . پس اسناد ثابت انتظار تکرار نتیجه واسناد متغییرانتظار تغییر شرایط و نتیجه در آینده را تقویت می کند.


این بعد از اسناد در کمک به کودکان برای غلبه ر احساس ناامیدی و درماندگی آموخته 4 بسیار مهم است.


منبع علت5. عامل بردن و باختن یا درونی (شخصی)است یا بیرونی.


منبع کنترل


 1 . همان بعد کنترل پذیری در نظریه اسناد است که در آن علل رویداد ها کنترل پذیر یا خارج از کنترل تعبیر می شوند.


اسناد عملکرد به عوامل مختلف ،با واکنشهای هیجانی متفاوت پیوند دارد . منبع علت ، هیجانهای غرور و عزت نفس را بر می انگیزد،کنترل پذیری، هیجانهای شرم و گناه اعتماد به نفس راو ثبات، امید و نا امیدی را .بازخوردی که بزرگ تر ها در مورد غملکرد به کودکان می دهند ، در اسناد وانگیزش آینده آنها موثر است (بیدل و همکاران، 2001 ). برای حفظ و افزایش انگیزش لازم است اسناد های نادرست ورزشکاران، به ویژه کودکان و نوجوانان، را اصلاح کنیم؛ مثلا اسناد به« ناتوانی »را به «تلاش نکردن» تغییر دهیم.


 


نظریه هدف پیشرفت


نظریه انگیزشی نیکولاس نظریه ای تکاملی است و از نظریه خود بسندگی و نظریه انگیزش شایستگی هارتز تاثیر پذیرفته است (به بخش اعتماد به نفس در فصل نهم مراجعه کنید ). به نظر او و دیودا (1992)نحوه ادراک کودک از توانایی خودش، در فهمیدن انگیزش به ما کمک می کند و بعد از آن از یادگیری و شناخت تبعیت می کند. جهت گیری هدفی ورزشکار نشان دهنده نحوه ارزیابی او از توانایی خود است؛از این رو افرادوظیفه گرا با تلاش و تسلط بر مهارت و خود گرایان با مقایسه اجتماعی احساس توانایی می کنند.


    تفاوت در رفتار ممکن است ناشی از کم یا زیاد بودن انگیزه نباشد،بلکه امکان دارد حاکی از تفاوت در ادراک توانایی و برداشت افراد از هدف پیشرفت باشد؛ یعنی اینکه پیشرفت یا موفقیت از نظر آنها چیست و ستیابی به جه نوع هدفی را پیشرفت تلقی می کنند. نیکولوس (1992) دو نوع جهت گیری هدفی را


مطرح کرذه است که شامل وظیفه گرایی یا نکلیف گرایی1 و خود گرایی 2 است. این دو جهت گیری را جهت گیری هدفی می گویند.


در وظیفه گرایی،هدف فرد تسلط یافتن بر مهارتی خاص است.فرد وظیفه گرا با پیشرفت از نقطه ای به نقطه دیگر،احساس توانایی می کند؛مثلا وقتی آخرین رکورد خود را توانمند می پندارد،برای تسلط بر مهارت به کار ادامه می دهد و از احساس توانایی واعتماد به نفسی که از این راه حاصل می شود لذت می برد.اما در خود گرایی،ادراک توانایی تابع مقایسه فرد با دیگران و برتری عملکرد او در قیاس با آنها ست،نه بر اساس رشد شخصی.در واقع،ادراک توانایی و اعتماد به نفس فرد خود گرا وابسته به نتیجه مقا یسه خود با دیگران است، نه با رشد عینی مها رت خود شخص. 


ویژگیهای وظیفه گرایی و خود گرایی


وظیفه گرایی یا مهارت گرایی با این در پیوند است که موقعیت تابعی از تلاش وتسلط بر مهارت است.افرادی که به تسلط بر مهارت گرایش دارند(وظیفه گرایان) با پیشرفت شخصی،که آن را ناشی از سختکو شی و تلاش خود می دانند،احساس موفقیت می کنند و از یاد گیری و تسلط بر مهارتهای دشوار احساس رضایت دارند.وظیفه گرایان به رفتار انگیزشی ساز گار3 متما یل اند، یعنی کارهایی را انتخاب می کنند که برای آنها شرایط پیگیری و تلاش را فراهم می کند.


به طور کلی، گرایش تسلط یابی بر مها رتها و وظیفه گرایی با رفتارهای مثبت همراه است.شخص وظیفه گرا بر بهبود مهارت، اعمال تلاش و رشد شخصی تمر کز دارد(دیودا1992؛ کاکس،2002).


خود گرایی یا جهت گیری رقابتی بر این باور مبتنی است که موفقیت تابعی از عملکرد شخصی در مقایسه با دیگران است؛ یعنی توانایی به تلاش وابسته نیست. برتری بر حریف حتی بدون تلاش زیاد، نشان توانایی زیاد است.


فرد خود گرایی که ادراکش از توانایی خود زیاد است (اعتماد به نفسش زیاد است)رفتارهای انگیزشی اش سازگا ر است،یعنی به شر کت کرد ن در کارهای چالش انگیز تما یل دارد؛اما فرد خود گرایی که ادراکش از توانایی اش اند ک است (اعتماد به نفسش کم است) رفتار انگیزشی ناسا زگار1 خواهد داشت؛زیرا انگیزه اش برنده شدن است،اما به توانایی خود در برنده شدن باور ندارد وبخت موفق شدن برای خود نمی بیند، به همین سبب در فعا لیتهای چالش انگیز شرکت نمی کند.


خلاصه آنکه افراد خود گرا به شکست دادن دیگران با حداقل تلاش فکر می کنند تا با آن شاٌن اجتمایی خود را بالا برند(دیودا،1992).


پژهشهای انجام شده در جهت گیری هدفی حاکی از آن است که افرادی که بسیار وظیفه گرایند،ممکن است در عین حال بسیار خود گرا هم باشند؛یعنی این دو ویژگی مستقل از یکدیگرند.


بهترین حالت برای جوانان،داشتن هر دو گرایش در حد زیاد است.افرادی که هر دو گرایش در آنها قوی است، انگیزه و ادراک شایستگی شان زیاد است.بدترین حالت،کمبود هر دو گرایش است.کودکانی که وظیفه گرایی در آنها بیشتراست،از کودکان خود گرا با انگیزه ترند(کاکس،2002).


فضای انگیزشی.همان طور که ممکن است افراد وظیفه گرا وخود گرا باشند،فضای آموزش و تمرین نیز ممکن است وظیفه گرا و خود گرا باشد.احتمال دارد فضای انگیزشی خود گرا یا رقابتی،با تاًکیدی که در آن بر مقایسه اجتماعی می شود،به خصوص برای کودکانی که توانایی شان زیاد نیست مضر باشد.


در فضای انگیزشی مهارت مدار یا وظیفه مدار مربی ورزشکاران را به این موارد تشویق می کند:الف)سخت کوشی،ب)پیشرفت،ج)کمک به دیگران برای یاد گیری از طریق همکاری،د)باور به اینکه مشارکت هر یک از بازیکنان اهمیت دارد.


در فضای انگیزش رقابتی،اولأ شخص دارای عملکرد ضعیف و اشتباه تنبیه  می شود،ثانیاً ورزشکاران تواناتر توجه بیشتری جلب می کنند و تشخیص می یابند وثالثاً مربی افراد تیم را به رقابت تشویق می کند.


معمولاًفضای رقابتی را بیشتر در ورزشهای رقابتی می توان دید که ملاک موفقیت مربیان برنده شدن است.اما ورزشهای رقابتی هم می توانند در فضای مهارت مدار رشد کنند.پیشرفت نسبت به بازی قبل رامی توان ملاک موفقیت مربی شمرد.نکته مهم در اینجا همخوانی گرایش انگیزشی ورزشکار وفضای انگیزشی تمرین است.ممکن است ورزشکاری با گرایش مهارت مداردر فضای مهارت مدار قرار گیرد؛در این صورت انتظار می رود این ورزشکار احساس راحتی کند و برای پیشرفت انگیزه داشته باشد.اما در مواردی که گرایش ورزشکارو گرایش فضای انگیزش نا همگن استچه اتفاقی می افتد؟البته تعارض به وجود می آید؛مثلاً وقتی ورزشکاری با گرایش رقابتی وارد فضای انگیزش مهارت مدار شود،شاید تلاش کند رقابت را بر محیط وارد کند(رابر تز،1992).به هر حال،با اتخاذ رویکرد رقابتی،بعضی افراد رفتارهای انگیزشی ناسازگار بروز خواهند داد(دیودا،1992)و نا گزیر مجموعه فرایند انگیزش در این شرایط(فضای انگیزش که مربیان در تمرین و مسابقه ایجاد می کنند)تحت تأثیر قرار می گیرند(آمس1،1992).نظریه تناسب گرایش انگیزش ورزشکار و فضای انگیزش مو ضوع تازهای است که در دهه گذشته تحت بررسی بوده پژوهشهایی در آن انجام شده که اغلب از افزایش انگیزش،عملکرد و رضایت ورزشکار در شرایط تناسب این دو حکایت دارد.پژوهشهای نیوتن دیودا(1999)این موضوع را تأیید میکند.


انگیزش درونی و بیرونی


به طور کلی،عوامل انگیزش را عوامل درونی وبیرونی تقسیم میکنند.انگیزه درونی از درون فرد سر چشمه می گیرد،در حالی که انگیزه بیرونی از عوامل بیرونی ناشی می شود.معمولاً ترکیبی از انگیزه های درونی وبیرونی محرک رفتار ورزشکاران است؛مانند علاقه به شرکت در ورزش و رشد شخصی(درونی)وجایزه وپاداش(بیرونی).تفکیک عوامل انگیزش بیرونی و درونی گاه بسیار دشوار است؛زیرا این دو بر هم اثر می گذارند. دیودا ترژر،1(2001)سه عامل را برای انگیزش درونی مطرح کرده اند:


نظریه ارزیابی شناختی2دی سی ورایان3در سال1985در باره تبیین اثر پذیری انگیزه درونی


وبه تبع آن تأثیر بر عملکرد مطرح شده است.بر حسب این نظریه،افراد به احساس شایستگی شخصی و خود مختاری4نیاز ذاتی(درونی)دارند. در عین حال، عامل خود مختاری ممکن است هم درونی وهم بیرونی باشد و بر حسب ادراک فرد از آن،انگیزه درونی افزایش یا کاهش می یابد.


انگیزه درونی وقتی به حداکثر می رسد که فرد در موقعیتی خاص احساس شایستگی و خود مختاری کند.محیط ورزشی فرصتهایی را برای فرد فراهم می کند تا مهارتها وشایستگیهای فردی خود را با ملاک خاصی مقایسه کند.طبق نظریه ارزیابی شناختی،باز خوردی که فرد دریافت می کند دو جنبه دارد:


جنبه کنترلی با منبع علت وادراک شخص از اینکه محیط بر او کنترل دارد مرتبط است؛مثلاًفشار مربی به دانش آموز ورزشکاربرای گل زدن به خاطر افتخار مدرسه.چنین وضعی به ادراک منبع علت بیرونی ودر نتیجه کم بودن خود مختاری


و سر انجام به کاهش انگیزه درونی می انجامد. وقتی جنبه کنترل کننده درونی دیده می شود،مانند وقتی که فرد به خواست خود در تمرین تلاش زیاد می کند،انگیزش درونی افزایش می یابد.


جنبه اطلاع رسانی باز خورد به فرد در مورد شایستگی شخصی اش اطلاع می رساند.اطلاعات مثبت،مثلاً وقتی ورزشکار مطلع می شود که رکورد مادّه صد متر شنای خود را شکسته است،به احساس شایستگی شخصی ودر نتیجه افزایش انگیزه درونی منجر می شود.در مقابل،اطلاعات منفی،مانند انتقاد مربی،به کاهش شایستگی و در نتیجه کاهش انگیزش درونی می انجامد.


اثری که جنبه های کنترلی واطلاع رسانی باز خورد بر انگیزش درونی فرد می گذارد،به این بستگی دارد که شخص کدام یک را مهم تر تلقی کند.


انگیزه هایی که از محیط اطراف فرد و ااغلب به صورت پاداشهای ملموسو وغیر ملموس بر او اثر می گذارند،انگیزش بیرونی نامیده می شوند.پاداشهای ملموس شامل مدال ونشان وجایزه مادی است.پاداش غیر مملوس هم شامل ستایش والدین،دوستان و بهبود رکورد ورزشی وشهرت یافتن مانند اینهاست.استفاده از پاداشهای بیرونی برای افزایش انگیزش با قانون تقویت در یاد گیری مرتبط است؛به این صورت که پاداش برای رفتار به کار می رود واحتمال تکرار رفتار را در آینده افزایش می دهد.مربیان ومعلمان باید در دادن پاداشهای بیرونی محتاط باشند.ممکن است پاداشهای بیرونی بر انگیزه های درونی غالب شود.باید تعادلی بین این دو برقرار شود بر برد انقدر تأکید نشود که لذت شرکت کردن در ورزش را تحت الشعاعقرار دهد.پژوهشها نشان داده است که توقع پاداش برای شرکت در فعالیت به کاهش لذت ناشی از مشارکت در فعالیت منجر می شود(دیودا وترژر،2001).


انگیزه اولیه و ثانویه


انگیزه اولیه برای شرکت در ورزش از آثار مثبت یا منفی شرکت در فعالیت ناشی میشود،در حالی که انگیزه ثانویه از آثار مثبت یا منفی هر منبع تأثیر گذار دیگری


غیر از خود فعالیت به وجود می آید.نمونه انگیزه اولیه در ورزش احساس موفقیت مثلاًاز بهتر کردن رکورد خود نمونه انگیزه ثانویه دریافت پاداش برای بازی خوب یا بر گزیده شدن به سر گروهی در تیم است.


خلاصه


انگیزش از مهم ترین موضوعات در روان شناسی ورزشی است؛زیرا با اصل شرکت و شرکت نکردن در ورزش ارتباط دارد.انگیزش ساز و کارهای درونی و محرکهای بیرونی است که رفتار را بر می انگیزد و جهت می دهد.انگیزه ها به انگیزه های زیستی و اجتماعی تقسیم می شوند؛مثلاً گرسنگی،تشنگی و میل جنسی انگیزه های زیستی و نیاز به پیشرفت،پیوند جویی،خود مختاریو نظم جویی انگیزه های اجتماعی محسوب می شوند.نظریه های موجود در تبیین انگیزش را می توان در پیوستاری از نظریه هایی که انسان را منفعل می انگارند تا نظریه های شناختی که تفکر را عامل مهمی در انگیزش به حساب می اورند،بررسی کرد.دسته ای از این نظریه ها عامل رفتار را درونی و نا هشیار می دانند،دسته دیگر،محرکهای محیطی را عامل انگیزش تلقی می کنند و دسته سوم تفکر انسان را به حساب می اورند و تعامل بین محیط و شناخت را در انگیزش مهم می شمارند.


بحث انگیزش در ورزش بیشتر به انگیزش پیشرفت اختصاص دارد که در ورزش به صورت رقابت جویی و سبقت جویی جلوه می کند.در تبیین انگیزش پیشرفت،نظریه های مختلفی عرضه شده؛از جمله نظریه های خود بسندگی،نظریه نیاز،نظریه جهت گیری هدفی ونظریه اسنادها. در نظریه  جهت گیری هدفی،جهت گیری خود گرا و وظیفه گرا مطرح می شود. فضای انگیزش رفتار مربی ومعلم بر جهت گیری انگیزش ورزشکار اثر می گذارد.


انگیزشها درونی یا بیرونی اند.از انگیزشهای درونی،علاقه به شرکت در ورزش


 و رشد شخص واز انگیزشهای بیرونی،پاداش،جایزه و ستایش را می توان مثال زد.


ارتباط انگیزه درونی و باز خوردهای بیرونی در نظریه ارزیابی تحلیل می شود.


 


منبع: روان شناسی ورزشی دکتر واعظ موسوی