در مباحث بهداشت روانی پیشگیری یکی از اهداف مهم و راهبردی تامین و ارتقاء سلامت روانی تلقی میگردد و از طرفی براساس یافته های روانشناسی سلامت جسم وسلامت روح ارتباط تنگاتنگی باهم دارند .
یعنی سلامت جسمی زمینه مناسبی را برای شکوفایی روحی فراهم می آورد والبته سلامت جسمی شرط لازم اطلاق میشود وبنابراین لزوما” هر فرد سالمی از لحاظ جسمی موفق به تعالی روحی نمی شود و برای رسیدن بدان مهم محیط –تربیت خانوادگی و اجتماعی و… از شروط اساسی دیگر تلقی میگردند .
اولین روش توانمند سازی و ارتقاء سلامت روان لزوم بهره گیری حداکثری از باقی مانده توانمندیهای جسمی می باشد و مباحثی چون مناسب سازی اماکن – تهیه ابزارهای مناسب توانبخشی قطعا” در این حیطه مهم وسرنوشت ساز تلقی می شوند بنابراین عصا – سمعک- ویلچر – …. و امکان تردد در مکانهای عمومی یک ضرورت مهم اولیه می باشد و نه ثانویه…. واگر کاستی دراین موارد باشد بی گمان با کمبودهای مختلف روحی نیز روبرو خواهیم شد.
دومین روش فرهنگسازی درمورد نگرش مثبت و بدون قید وشرط جامعه درقبال معلولین ازطریق رسانه های جمعی خصوصا” صدا وسیما – روزنامه ها وبالاخص تریبونهای نماز جمعه می باشد چراکه با مدیریت می توان بتدریج نگرشهای منفی را ازبین برد و در عوض دیدگاههای مثبت را جایگزین آنها نمود.
روش سوم شناسایی افراد معلول در همان سنین طفولیت و فراهم آوردن بسترهای مناسب تربیتی ورشد برای آنها به صورت مدیریت حساب شده می باشد وخصوصا ” تشکیل کلاسهای ویژه آموزش مهارتهای اجتماعی، ورزشی و تزریق روحیه امید و نشاط یکی از مسائل مهم می باشد .
روانشناسان می کوشند تا جوانان معلول را نسبت به قابلیت ها، محدودیت ها و نقش و پایگاهی که در جامعه قادر به احراز آن هستند، آشنا سازند و به آنها بیاموزند که چگونه در تمامی گزینش های خود در طول زندگی از این شناخت استفاده کنند. یک روانشناس یا مشاور حوزه توانبخشی به فرد معلول می آموزد که با توجه به شرایط خاص خود، در انتخاب همسر چه نکاتی را لحاظ نماید و چگونه به خود باوری لازم در این رابطه دست یابد. وی همچنین نیازمند آن است تا بر اساس علائق و ویژگی های شخصیتی خویش شغلی را با تمامی محدودیت های موجود برگزیند و علاوه بر آن، چگونگی سازگاری با محیط کار و ایجاد روابط انسانی مؤثر با افرادی را که در مدار تعامل با وی قرار دارند، فراگیرد .
یک روانشناس متعهد تلاش می کند تا مددجوی وی، به تفسیر درستی از موقعیتهای پیرامون خود دست یافته و با مشکلات موجود به نحو شایسته ای سازگار شود . بررسی خصوصیات روانشناختی و رفتاری کودکان و نوجوانان معلول به ما می آموزد که چگونه با آنان تعامل نماییم، محتوای برنامه های آموزشی را از چه طرقی با ویژگی های شناختی و عاطفی این دسته از مهارت آموزان منطبق ساخته و در نهایت چگونه آنان را با زندگی و فراز و نشیب های آن سازگار نماییم .
سخن آخر
افراد سالم و توانمند جامعه باید بدانند که معلولان هرگز نیازی به ترحم ندارند. همنوعان سالم باید همواره بکوشند تا کمبود موجود در معلولان رابه صورت یک جریان طبیعی نشان دهند و کاری نکنند که این کمبود، زندگی معلول را از حالت طبیعی خارج کند و او را به فردی منزوی و جدای از جامعه تبدیل سازد.
باید این حقیقت را بپذیریم که اگر فرد معلول به درون جامعه برمی گردد و به فعالیت می پردازد، حتما توانمندی دارد. پس نباید با ترحم یا تمسخر، هیاهوی زیبای بازگشت به زندگی را در او خاموش کنیم، بلکه باید او را بپذیریم و تشویقش کنیم تا کارهایش را درست انجام دهد و با خواستن کار از آن ها، آنان را در میان خود نگه داریم.
امین ضمیری/دکترای روانشناسی /هیات پزشکی ورزشی استان خوزستان
ارسال نظر